معدیکرب ملقب به اشعث (مرد ژولیده موی) [۱] در حدود سال 24 قبل از هجرت در حضرموت به دنیا آمد. در سال نهم هجری (سنةالوفود)، اشعث بن قیس همراه تنی چند از بزرگان قبیله کنده به مدینه آمد و مسلمان شد،[۲] وی به همراه برخی از اهالی قبیله کنده پس از وفات پیامبر (ص)، با ابوبکر بیعت نکرد[۳] و با شرط ریاست بر تیرههای قبیله کنده، به جنگ با زیاد بن لبید نماینده ابوبکر برخاست.[۴] ولی پس از پیروزی در نبرد نخستین[۵]، اشعث شکست خورد و به همراه کندیان به قلعهای پناه برد[۶] و در برابر تسلیم قلعه، برای خود و خانوادهاش از زیاد امان خواست و زیاد پذیرفت.[۷] گفتهاند که اشعث در ستاندن امان برای خود و خانوادهاش، با نیرنگی کندیان را استثنا کرد و به همین سبب مورد لعن و نفرین ایشان قرار گرفت و حتی به او لقب «عرف النار» به معنی پیمان شکن داده شد.[۸] اشعث را با دیگر اسیران به مدینه آوردند، اما ابوبکر آزادش کرد و خواهر خود ام فروه را به ازدواج وی درآورد،[۹] گرچه ابوبکر هنگام مرگ از آن کار پشیمان شد.[۱۰]
پس از بهخلافترسیدن امیرالمؤمنین علی(ع)، اشعث بر ولایت آذربایجان و ارمنیه باقی ماند[۱۶] در ماجرای جنگ صفین اشعث خواست به معاویه ملحق شود[۱۷] و با معاویه بنای مکاتبه گذارد.[۱۸] اما چون با یارانش رایزنی کرد، آنها پیوستن به شامیان را تقبیح کردند و اشعث از آن رأی بازگشت.[۱۹]
امام علی(ع) خواست ریاست کنده و ربیعه را که با اشعث بود، به حسان بن مخدوج بسپارد، اما مالک اشتر نخعی و عدی بن حاتم طایی امام را از آن کار بازداشتند.[۲۰] در حالی که معاویه میکوشید اشعث را به سبب بیاعتنایی امام به او، به سوی خود جلب کند، امام علی(ع) اشعث را به فرماندهی بخشی از سپاه گماشت.[۲۱] در نخستین برخورد که لشکریان شام شریعه فرات را بر سپاه امام(ع) بستند، اشعث بن قیس با اجازه امیرالمؤمنین(ع) آنجا را از تسلط لشکر شام خارج کرد.[۲۲] در طی درگیریهای پراکنده دیگر هم اشعث از خود رشادتهایی نشان داد.[۲۳]
در گرماگرم نبرد که معاویه شکست را نزدیک میدید، برادر خود عتبه بن ابی سفیان را با پیشنهاد ترک جنگ نزد اشعث فرستاد. با آنکه اشعث در این مذاکرات امام علی(ع) را ستود و درباره ترک مخاصمه پاسخ مثبت نداد[۲۴] اما در لیلة الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام(ع) کار جنگ را یکسره کنند، اشعث در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبهای، با لحنی مصلحتجویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد. بنابر این روایات، تا خبر خطبه اشعث به معاویه رسید، دستور داد تا ورقهای قرآن را بر روی نیزهها قرار دهند.[۲۵] در روایت یعقوبی ، صریحاً از مکاتبه و ارتباط اشعث و معاویه در این باره یاد شده است [۲۶] پس از این ماجرا اشعث از امیرالمؤمنین علی(ع) به تأکید میخواست که پیشنهاد «دعوت به کتاب الله را بپذیرد» و گفتهاند که او و گروهی از کندیان بیش از هر کس دیگری خواستار ترک مخاصمه بودند.[۲۷]
اشعث نظر معاویه را در باب قرار دادن یک حَکَم از شام و دیگری از عراق پسندید[۲۸] و همراه کندیان ابو موسی اشعری را برگزید و با حکمیت عبدالله بن عباس یا مالک اشتر به عنوان نماینده از سوی امام علی(ع) و عراقیان مخالفت کرد.[۲۹] به روایت یعقوبی، وقتی بر سر لقب «امیرالمؤمنین » برای امام علی(ع) هنگام نوشتن صلح نامه میان نمایندگان دو سپاه اختلاف افتاد، اشعث از کسانی بود که خواستار محو این لقب در آن نامه شد و مالک اشتر سخت به او اعتراض کرد.[۳۰]
با ظهور گرایش خوارج، امام علی(ع) تا سر حد ممکن کوشید با ایشان مدارا کند ولی اشعث از کسانی بود که اعتقاد داشتند باید پیش از آغاز دوباره جنگ با معاویه ، نخست با خوارج نهروان جنگید.[۳۱] پس از نبرد نهروان، امام(ع) یاران را به جنگ با معاویه خواند، اشعث خستگی از جنگ را بهانه کرد و این اقدام وی در سپاهیان نیز موثر بود و به همین سبب امام(ع) راهی کوفه شد.[۳۲]
در مورد ارتباط اشعث با ابن ملجم و نقش او در توطئه شهادت علی(ع)، از گزارشهای مغشوش منابع تاریخی نمیتوان به نتیجه قانعکنندهای دست یافت. برخی گفتهاند ابن ملجم از طریق تحلیف یا خویشاوندی از طرف مادر با کنده ارتباط داشته،[۳۳] و شاید به همین سبب وقتی ابن ملجم برای کشتن امام علی (ع) از مصر به کوفه آمد، در منزل اشعث سکنی گزید.[۳۴] امیرالمؤمنین(ع) به اشعث اعتمادی نداشت؛ حتی یک بار امام علی(ع) بر منبر کوفه، با اشعث به تندی سخن گفت.[۳۵] همچنین گفتهاند یک بار اشعث، امام(ع) را تهدید به مرگ کرد.[۳۶]
بنابر یک روایت، اشعث از قصد شوم ابن ملجم آگاه شد و آن را به اطلاع امام(ع) نیز رساند، اما با پاسخ آن حضرت رو به رو شد که میگفت «او هنوز مرا نکشته است».[۳۷] بنابر روایتی، اشعث اندک زمانی پیش از ورود امام(ع) به مسجد کوفه، به ابن ملجم جملهای بدین مضمون گفت که پیش از دمیدن صبح در مقصود خود شتاب کند. این گفته را حجر بن عدی یا عفیف کندی که در مسجد حضور داشتند، شنیدند و همان موقع توطئه شهادت امام(ع) را به او نسبت دادند و البته اشعث انکار کرد.[۳۸] بنابر روایات، اشعث از توطئه آگاهی داشته، و بلکه مراقب اجرای آن نیز بوده است. این موضوع در رسالهای از یکی از اباضیان معاصر چنان پرورش یافته که تمام توطئه را به اشعث نسبت میدهد.[۳۹]
درگذشت
زندگی اشعث، پس از شهادتامام علی(ع) دیری نپایید و مرگ وی اندکی پس از آن در ۶۳ سالگی اتفاق افتاد، بنابر این احتمالاً او در ذیحجه سال ۴۰ درگذشته است.[۴۰] بعضی منابع نیز درگذشت وی را چهل روز پس از شهادت امام علی(ع) یعنی اول ذی القعده دانستهاند. [۴۱]
از راویان حدیث
اشعث از صحابهحضرت رسول(ص) شمرده شده، و در منابع اهل سنت از طریق او احادیثی نیز نقل شده است.[۴۲] کسانی از طبقه تابعین چون شعبی، ابووائل و قیس بن ابی حازم از او حدیث روایت کردهاند.[۴۳]
فرزند دیگر او، قیس، از کسانی بود که امام حسین(ع) را به کوفه دعوت کرد، با این همه، به لشکر شام پیوست و مکاتبه با آن حضرت را انکار کرد [۴۶] و همو بود که پس از شهادت امام(ع) جامه از پیکر آن حضرت ربود.[۴۷]
جعده دختر اشعث که با نیرنگ پدر به همسری امام حسن مجتبی(ع) درآمد [۴۸] به فریب معاویه، آن حضرت را مسموم کرد.[۴۹] خانواده اشعث حتی تا سده ۳ق نیز در کوفه، در حوادث سیاسی غالباً به نفع حاکمان نقش داشتند. و همواره به نیرنگ بازی شهره بودند[۵۰] و چون یکی از ایشان خواست به خدمت امام صادق(ع) برسد، آن حضرت نپذیرفت.[۵۱]عبدالرحمن بن محمد (متوفی ۹۵ق) نوه اشعث، یکی از این افراد است که در ابتدا از حامیان خاندان اموی بود ولی به تدریج از مخالفان آنان شد و دست به شورش زد.[۵۲]
ابوالفرج، مقاتل...، ص۳۴؛ ابن عدیم، ج۴، ص۱۹۱۴؛ ذهبی،ج۲، ص۴۰-۴۱
مبرد، ج۳، ص۱۱۱۷
ابن ابی الدنیا، ص۹۴؛ ابن سعد، ج۳، ص۳۶؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۴۹۳-۴۹۴؛ که در روایت او نامی از اشعث به میان نمیآید
سلیمان، ص۱۹۳ به بعد؛ شهیدی، ص۱۳۴.
خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۲۲۸، طبقات، ص۷۱؛ در برخی مآخذ از سال ۴۲ق - پس از صلح امام حسن (ع) - به عنوان تاریخ مرگ او یاد شده است بلاذری، فتوح، ص۱۰۲؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۹۸؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۳۴.
أسدالغابة،ج۱، ص۱۱۹؛ الغارات/ترجمه، ص۳۸۸
احمدبن حنبل،ج۵، ص۲۱۱-۲۱۲
ذهبی،ج۲، ص۳۸.
کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج ۸، ص۱۶۷.
طبری، ج۵، ص۲۶۳-۲۶۴، ۳۶۷، ۳۶۹، ۳۸۰
طبری، ج۵، ص۴۱۷، ۴۲۲، ۴۲۵
طبری،ج۵، ص۴۵۳
بلاذری، انساب، ج۳، ص۱۴
بلاذری، انساب، ج۳، ص۱۴؛ ابوالفرج، مقاتل، ص۷۳؛درباره دیگر فرزندان و خاندان او ر. ک:ابن حبیب، ص۴۵۲؛ ابن سعد، ج۸، ص۲۴۹
ابن رسته،ج۷، ص۲۲۹
کشی، ص۴۱۲-۴۱۳.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۳، ص ۱۳۸.
منابع
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش.
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
ابن ابی الدنیا، ابوبکر، «مقتل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهالسلام»، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، تراثنا، قم، ۱۴۰۸ق، س۳، شم۳.
ابن اثیر، علی، اسد الغابه، قاهره، ۱۲۸۰ق.
ابن اثیر، الکامل.
ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ق /۱۹۶۹م.
ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق.
ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق /۱۹۴۲م.
ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق /۱۹۹۲م.
ابن حجر، احمد، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق.
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
ابن سلام اباضی، بدء الاسلام و شرائع الدین، به کوشش ورنر شوارتز و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م.
ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۰م.
ابن عدیم، عمر، بغیه الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق /۱۹۸۸م.
ابن فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۶م.
ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.